Web Analytics Made Easy - Statcounter

یکی از دستاورد‌های بی‌بدیل انقلاب اسلامی ایران، مردم‌سالاری دینی است؛ بر پایه این نعمت بزرگ، مردم ایران اسلامی از «حق تعیین سرنوشت خود» بهره‌مند شدند.

در ایام‌الله دهه فجر و در آستانه انتخابات «ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری» و «دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی» نگاهی تطبیقی خواهیم داشت بر ابعاد و زوایای دستاورد شگرف سیاسی انقلاب اسلامی ایران که همان «اعطای حق تعیین سرنوشت مردم به خودِ مردم» است و این مهم را با دوران پیش از انقلاب، یعنی در زمان طاغوت مقایسه می‌کنیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

«حق تعیین سرنوشت» در ادبیات حقوقی، یکی از حقوق بنیادین بشر به شمار می‌رود؛ به‌طوری که بسیاری از حقوق دیگر بشر، از این حق، سرچشمه می‌گیرند. «حق تعیین سرنوشت» به این معناست که هر انسانی آزاد به دنیا آمده و همه انسان‌ها با یکدیگر برابرند، بنابراین باید سرنوشت خود را با اراده خودش رقم بزنند.

با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره)، مردم ایران برای نخستین بار در طول تاریخ پُر فراز و نشیب خود، طعم واقعی مشارکت داده‌شدن در تعیین حق سرنوشت خود و کشور را احساس کردند.

امام عظیم‌الشأن بر مبنای بینش الهی و اسلامی، از همان ابتدا بر جلب نظر و رأی‌گیری از مردم در امور مرتبط با حکمرانی، تاکید فرمودند و ماحصل این تفکر، برآمدن نظام «جمهوری اسلامی» با رأی قاطع مردم ایران اسلامی بود.

کمتر از ۲ ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، برای تعیین نظام جدید حکومتی کشور، به پیشنهاد حضرت امام خمینی (ره) در روز‌های ۱۰ و ۱۱ فروردین ۱۳۵۸ در سراسر ایران و خارج از کشور، همه‌پُرسی برگزار شد و بر پایه نتایج اعلام‌شده، حدود ۹۹ درصد واجدان شرکت در همه‌پرسی، با دادن رأی «آری» با برقراری نظام جمهوری اسلامی ایران موافقت کردند.

انتخابات فرمایشی در عصر پهلوی؛ شاه مخلوع چگونه مجلس‌آرایی می‌کرد؟

پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی با رأی مردم، همه کارگزاران نظام نیز مستقیم یا غیر مستقیم با رأی مردم انتخاب شده و می‌شوند. به عبارت دیگر، کسب مسؤولیت در جمهوری اسلامی ایران از عالی‌ترین سطح ملی تا پایین‌ترین سطوح به صورت مستقیم یا غیر مستقیم با آرای مردمی صورت می‌پذیرد و بر همین اساس در چهل و چهار سال عمر با برکت جمهوری اسلامی ایران ۴۱ انتخابات و همه‌پرسی برگزار شده است و این سند افتخاری برای ملت ایران اسلامی است. در روز‌های آینده نیز دو انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری را در پیش داریم که از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.

رهبر حکیم انقلاب اسلامی در رابطه با ارزش والایی که نظام جمهوری اسلامی برای رأی و نظر مردم قائل است، می‌فرمایند: «امروز در کشور ما مسوولانِ سطوح مختلف به وسیله مردم انتخاب شده‌اند؛ یا مستقیم یا غیر مستقیم. مسؤول انتصابی، مسؤولیت موروثی، مسؤولیت به خاطر پول و چیز‌های مادی و دنیوی، در نظام جمهوری اسلامی نداریم. انتخابات ریاست‌جمهوری، انتخابات مجلس شورای اسلامی، انتخابات خبرگان تعیین رهبری و انتخابات شورای شهر جزو افتخارات ملت ایران، جزو افتخارات اسلام و جزو افتخارات شخص امام است. قانون اساسی ما با تعیین موارد این انتخاب‌های حساس و سرنوشت‌سازِ مقطعی توانسته است در دنیای اسلام، ذهن‌ها و فکر‌های مؤمن و روشن و تحول‌خواه را به خود جذب کند. مبنای مردم‌سالاری دینی با مبنای دموکراسی غربی متفاوت است. مردم‌سالاری دینی - که مبنای انتخابات ماست و برخاسته از حق و تکلیف الهیِ انسان است - صرفاً یک قرارداد نیست. همه انسان‌ها حق انتخاب و حق تعیین سرنوشت دارند؛ این است که انتخابات را در کشور و نظام جمهوری اسلامی معنا می‌کند. این، بسیار پیشرفته‌تر و معنادارتر و ریشه‌دارتر از چیزی است که امروز در لیبرال دموکراسی غربی وجود دارد؛ این از افتخارات ماست؛ این را باید حفظ کرد».

در جمهوری اسلامی ایران، انتخابات مظهر و تجلی‌گاه اراده و دخالت مردم در تعیین سرنوشت خود است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیاناتی در این خصوص می‌فرمایند: «انتخابات مظهر هر سه باوری است که در امام (ره) وجود داشت و باید در ما وجود داشته باشد؛ مظهر خداباوری است، چون تکلیف است. وظیفه ما است، تکلیف ما است که در سرنوشت کشور دخالت کنیم؛ تک‌تک آحاد ملت این تکلیف را دارند. مظهر مردم‌باوری است، چون انتخابات مظهر اراده آحاد مردم است؛ مردم‌اند که مسؤولان کشور را به این وسیله انتخاب می‌کنند و مظهر خودباوری است، چون هر کسی که رأی در صندوق می‌اندازد، احساس می‌کند که به سهم خود در سرنوشت کشور دخالت کرده است، به سهم خود تعیین کرده است؛ این خیلی چیز مهمی است. پس انتخابات هم مظهر خداباوری است، هم مظهر مردم‌باوری است، هم مظهر خودباوری است».

انتخابات فرمایشی در عصر پهلوی؛ شاه مخلوع چگونه مجلس‌آرایی می‌کرد؟

اما پیش از انقلاب اسلامی، اساساً رأی و نظر مردم برای حاکم مستبد و طاغوتی یعنی پهلوی منحوس و حکمرانان وابسته به دربار، پشیزی ارزش نداشت و اگر هم انتخاباتی برگزار می‌کردند، صرفاً برای جلب نظر اربابان غربی‌شان بود؛ البته همین انتخابات نمایشی و تبلیغاتی دوران طاغوت نیز، عاری از تقلب و حق‌خوری و دستگاری آرای مردم نبود. برای تصدیقِ گزاره مذکور، نمونه‌ها و شاهد مثال‌های فراوانی در تاریخ ثبت شده است که به ذکر برخی از آن‌ها می‌پردازیم.

دست‌کاری‌کردن آرا یکی از شیوه‌های مرسوم تقلب در انتخابات دوران پهلوی بود، این امر تا آنجا پیش می‌رفت که در بسیاری از موارد مجموع آرا از کل جمعیت بیشتر می‌شد. برای نمونه در انتخابات مجلس هفتم در سال ۱۳۰۷، نه فقط در بسیاری از حوزه‌ها آرای «نمایندگان رضاشاهی» از تعداد جمعیت واجد شرایط بیشتر بود، بلکه در شماری از حوزه‌ها شمار آرا از کل جمعیت حوزه انتخابیه هم بیشتر شد. نماینده اول تهران، شیخ طهرانی، نزدیک به پنجاه‌هزار رأی آورد. جمعیت تهران، اما کمتر از ۲۵۰ هزار نفر بود که نیمی از آن زنان بودند بدون حق رأی، و بر اساس آمار‌های دولتی در همان موقع، نزدیک به ۴۰ درصد هم کمتر از ۲۱ سال سن داشتند که نمی‌توانستند در انتخابات شرکت کنند. به‌علاوه خارجیان مقیم تهران و بی‌خانمان‌ها نیز کم نبودند. با احتساب همه این موارد، تعداد افراد واجد شرایط به دشواری به پنجاه‌هزار نفر می‌رسید که به ادعای دولت، نه‌فقط ۱۰۰ درصد این افراد در انتخابات شرکت کرده بودند، بلکه همگان نیز به نامزد دولتی رأی داده بودند.

«پهلوی دوم» نیز همچون پدر مستبدش هیچ‌گونه اعتقادی به رأی و نظر مردم و برگزاری انتخابات نداشت؛ اما طبق قانون مشروطه، مجبور بود که به انتخابات نمایشی و تبلیغاتی تن بدهد.

«گازیوروسکی» کارشناس آمریکایی حوزه تاریخ ایران، می‌گوید: «انتخابات مجلس در دوران پهلوی به ویژه پس از از کودتای ۱۹۵۳ (کودتای ۲۸ مرداد) زیر سلطه نیرو‌های امنیتی برگزار می‌شد و شاه به موازات تحکیم کنترل خود بر حکومت، انتخابات مجلس را به صورت مستقیم تحت اختیار خود گرفت تا مطمئن شود که مجلس به شخص وی وفادار خواهد بود».

انتخابات فرمایشی در عصر پهلوی؛ شاه مخلوع چگونه مجلس‌آرایی می‌کرد؟

طبق گفته «حسین فردوست» از افراد بسیار نزدیک به شاه، در زمان انتخابات مجلس، یک کمیسیون سه‌نفره در منزل «اسدالله علم» نخست‌وزیر تشکیل می‌شد و این کمیسیون تعیین می‌کرد که نام چه کسانی از صندوق‌های رأی‌گیری برای نمایندگی در مجلس بیرون آید؛ بدیهی است که هر چه اظهار چاکری و مخلصی افراد نزد دربار بیش‌تر بود، شانس آنان نیز برای راهیابی به مجلس فرمایشی دوران پهلوی نیز بیشتر می‌شد.

انتخابات فرمایشی در عصر پهلوی؛ شاه مخلوع چگونه مجلس‌آرایی می‌کرد؟

همچنین از دوره نوزدهم مجلس، احزاب خودساخته دولتی، نمودی دیگر از فرمایشی‌بودن انتخابات شدند. در شرایطی که شاه همه نیرو‌های مخالف را سرکوب کرده بود و سانسور شدیدی بر مطبوعات حاکم بود، دو حزب «مردم» و «ملیون»، که به احزاب «بله قربان‌گو» معروف بودند، ایجاد شدند. شاه در جهت جلب رضایت انگلیس و آمریکا، از سال ۱۳۳۶ دست به تأسیس این دو حزب زد تا نمایش دموکراسی در ایران را تکمیل کند. وی بر آن بود تا انتخابات دوره بیستم مجلس را به صورت حزبی برگزار کند.

اگرچه «پهلوی دوم» با پوشش احزاب دست‌نشانده تلاش کرد وجهه خود را در برگزاری انتخابات پارلمانی با حزب ملیون و حزب مردم ترمیم کند، اما تقلب در انتخابات مجلس بیستم در سال ۱۳۳۹ بسیار زیاد بود و در نهایت «پهلوی دوم» مجبور شد این دوره را باطل اعلام کند.

در آن مقطع زمانی، دولت «شریف‌امامی» در شرایطی به فعالیت خود ادامه می‌داد که نارضایتی که پس از انتخابات مجلس بیستم بروز کرده بود، در سطوح مختلف جامعه شدت می‌‎گرفت. کمتر از دو هفته از تجمع دانشجویان در میدان بهارستان می‌گذشت که بهارستان بار دیگر میزبان تجمعی اعتراضی شد. این بار معلمان بودند که به میدان بهارستان آمده بودند تا اعتراض خود را نسبت به شرایط بغرنج اقتصادی و سیاسی ابراز کنند؛ با کشته‌شدن یکی از معلمین در تظاهرات، «شریف‌امامی» نیز استعفا داد و این چنین بود که «علی امینی» نخست‌وزیر شد. «امینی» بلافاصله پس از نخست‌وزیری در دیدار با شاه خواستار انحلال مجلسین شد. درخواستی که در روز ۱۹ اردیبهشت ماه با صدور فرمان انحلال «مجلس شورای ملی» و «مجلس سنا» از سوی شاه، مورد قبول واقع شد و از فردای آن روز بیستمین دوره مجلس شورای ملی پس از تنها ۷۷ روز فعالیت به تعطیلی کشیده شد.

انتخابات فرمایشی در عصر پهلوی؛ شاه مخلوع چگونه مجلس‌آرایی می‌کرد؟

جالب اینکه «علی امینی» پس از تصدی‌گری نخست‌وزیری طی اظهارات متعددی بر تقلب در همه دوره‌های انتخابات تاکید کرده و گفت: نود درصد مردم معتقدند انتخابات صحیح انجام نمی‌گیرد.

«علی‌اصغر امیرانی» مدیر مجله «خواندنی‌ها» که همواره خود را تابع سیاست‌های رژیم پهلوی و پیگیر آن‌ها می‌دانست، نیز در این نشریه به صوری‌بودن انتخابات تصریح کرد و در شماره ۲۲ بهمن ۱۳۳۹ «خواندنی‌ها» نوشت: «به نظر من ایرادی که به این انتخابات وارد است، بیشتر به خاطر عدم آزادی آن نیست؛ کی انتخابات، آزاد بوده که حالا باشد؟ اگر ایراد و اعتراضی هست به خاطر انتخاب و انتصاب اقبح است و لاغیر. نمی‌فهمم آن‌هایی که اختیار بیرون‌آوردن گوی از گردونه به دست‌شان سپرده شده چرا بد و بدنامش را بیرون می‌آورند؟ خوشنام‌ها به کنار، مگر گمنام چه عیبی دارد که بد نام را به آن ترجیح می‌دهید؟ گویا در این انتخابات، اشتهار به فسق و بدنام بودن، اصل بوده است و باقی فرع».

منبع: مهر

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: انتخابات محمدرضا پهلوی انقلاب اسلامی جمهوری اسلامی ایران نظام جمهوری اسلامی حق تعیین سرنوشت انقلاب اسلامی انتخابات مجلس مجلس شورای سرنوشت خود

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۸۱۶۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جنجال نظرات مهدی نصیری درباره شاهزاده پهلوی و اپوزیسیون!

آفتاب‌‌نیوز :

مهدی نصیری، چپ سابقاً انقلابی و سوپر منتقد جمهوری اسلامی که از درون ایران سیاست‌های حکومت را با تندترین ادبیات نقد و به ساختار‌ها حمله می‌کرد طی روز‌های گذشته بدون هیچ مشکلی از ایران خارج شد و به اتفاق همسرش برای یک سفر سه ماهه و دیدن فرزند خود به کانادا رفت.

به نوشته سازندگی، او در اولین فرصت نیز در گفت‌وگویی با تلویزیون بی‌بی‌سی در اقدامی شاذ و عجیب خواستار آن شد که اپوزیسیون شکاف بین مصطفی تاج‌زاده و رضا پهلوی را با یک اتحاد پر کند. او مدعی است که پادشاهی مشروطه و جمهوری‌خواهی می‌توانند متحد شوند. نصیری از مهندس میرحسین موسوی، مصطفی تاج‌زاده، نرگس محمدی و فائزه هاشمی به عنوان افراد اصلاح‌طلبی نام برد که می‌توانند این جریان جدید را پوشش بدهند و برای رفع مشکلات کشور با سلطنت‌طلبان چاره‌اندیشی کنند.

پیش از بررسی این پیشنهاد عجیب و غیرمعمول باید پرسید که مهدی نصیری کیست و از چه جایگاهی چنین نسخه‌ای می‌پیچد؟ او اصلاح‌طلب است؟ خیر. آزادی‌خواه است؟ چنین چیزی در کارنامه او به‌خصوص در سال‌هایی که مدیرمسئول روزنامه کیهان بود، دیده نمی‌شود. چه آنکه مقالات تند‌وتیز و افشای نیمه پنهان روشنفکران، سیاستمداران و هنرمندان در دوره او در کیهان راه‌اندازی شد تا با تندروی‌های بسیار پنجه بر صورت این افراد بکشد.

هنوز فراموش نشده زمانی که او در غوغای جوانی سیر می‌کرد، چگونه مهندس بازرگان که دو برابر سن او در امر سیاسی کار کرده بود را تمسخر می‌کرد و وی را تخفیف می‌داد. با این حال مهدی نصیری در سال‌های اخیر به ناگهان مسیر سیاسی خود را از چپ رادیکال انقلابی به راست افراطی و سلطنت‌طلب تغییر داد و با راه‌اندازی یک کانال تلگرامی آنچنان مطالب تند و تیزی علیه حاکمیت نوشت که برای کسانی که او را می‌شناختند، حیرت‌انگیز بود.

کسانی که کیهان اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ را می‌خواندند، فراموش نکردند که وی چگونه به یک فیلمساز ایرانی به دلیل تراشیدن ریش‌هایش خرده گرفت و او را از دایره حزب‌الله خارج خواند و در گام بعدی مادر آن فیلمساز را صیغه‌ای خواند و با این جمله جنجالی به پا کرد.

اکنون مردی با آن سوابق در رادیکالیسم از این سو افتاده است. او چندی مطالب تند و تیزی را علیه حاکمیت منتشر کرد بی‌آنکه بازداشت شود. در حالی که دیگران با مطالبی خفیف‌تر از آنچه نصیری می‌نوشت، بازداشت و دادگاهی می‌شدند. حال وی بی‌هیچ مانعی به خارج از کشور رفته و در گفتگو با بی‌بی‌سی، رضا پهلوی را شاهزاده می‌خواند و او را پیشاپیش بر سریر پادشاهی می‌نشاند و از جانب کسانی که در دوره سلطنت شکنجه شدند، زندان افتادند و ستم و ظلم دیدند، سخن می‌گوید و خواهان یک اتحاد نامقدس می‌شود.

آقای مهدی نصیری «این تذهبون»؟ به کجا چنین شتابان؟ شما آیا نماینده مهندس میرحسین موسوی هستید که از جانب او که سال‌ها در حصر است، سخن می‌گویید؟ شما آیا نماینده جمهوری‌خواهان ایرانی هستید و سخنگوی آن‌ها شده‌اید؟ تاج‌زاده اگر قرار بود پیوندی با رضا پهلوی داشته باشد که در ایران نمی‌ماند. از افکار فائزه هاشمی علیه سلطنت‌طلبان خبر دارید؟ نرگس محمدی چیزی در این خصوص نوشته که شما باور کردید باید چنین پیشنهادی بدهید؟

فردی که شما او را شاهزاده می‌خوانی، حتی نتوانست یک جمع پنج نفره را برای چند ماه دور هم نگهدارد؟ از کدام اپوزیسیون سخن می‌گویید؟ همان اپوزیسیون خائنی که کمر به تجزیه ایران و نابودی مردم بسته و هر روزه برای روسای جمهوری آمریکا و کشور‌های دیگر نامه فدایت شوم می‌نویسد که تحریم‌های اقتصادی علیه مردم را بیشتر کنند؟

فرض محال که محال نیست، اما آیا با این اتحاد نامیمون، ایران آباد می‌شود و در مدار توسعه قرار می‌گیرد؟ آیا مشکلات حل می‌شود؟ بی‌تردید شما با خیال خامی که دارید، کشور را به دامن یک خونریزی تمام عیار و جنگ داخلی سوق می‌دهید بدون اینکه دستاوردش توسعه و آبادانی ایران باشد.

مردم ایران به گواه تاریخ، همیشه از افراطیون لطمه دیدند. افراطیون چه در جایگاه چپ و چه از منظر راست با ناعقلانی‌گرایی سیاسی، بیشترین ضربات را بر پیکر این کشور زده‌اند.

شما نیز اکنون در همان جایگاه نشسته‌اید و به دلیل اینکه دو دوره در حیات سیاسی جمهوری اسلامی به شدت ذیل رادیکالیسم فعالیت کرده‌اید، می‌توان به قطعیت گفت، پیشنهاد غیرمنطقی شما ناممکن است. زیرا بین جمهوری‌خواهان و سلطنت‌طلبان، دریایی از اختلاف تاریخی و نظری وجود دارد که نمی‌توان به سادگی از آن‌ها چشم پوشید.

جواد امام، محمد علی ابطحی و محمود صادقی درباره گفت‌وگوی اخیر مدیرمسوول سابق کیهان با BBC، سخن گفتند

روزنامه اعتماد نیز نوشت: «سوپر حزب‌اللهی دیروز که امروز رویکرد‌های براندازانه ارائه می‌کند.» این ترجیع‌بندی است که از دیروز و پس از مصاحبه مهدی نصیری و ارائه راهبرد از بین بردن فاصله از شاهزاده تا تاجزاده توسط بسیاری از چهره‌های سیاسی به گونه‌های مختلف تکرار شده است. چهره‌ای که در سال‌های ابتدایی انقلاب در دهه ۶۰ همکاری با کیهان را در قم آغاز کرد و بلافاصله پله‌های پیشرفت را به سرعت پیمود و در شمایل چهره رادیکال جناح راست و سوپر انقلابی در کیهان، نسخه‌هایی برای سرکوب منتقدان و دگراندیشان می‌نوشت.

نصیری که در حوزه متعلق به مکتب تفکیک (عدم ورود به حوزه سیاسی) بود در ادامه نه‌تن‌ها به عرصه سیاسی ورود کرد، بلکه به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، بیش از اندازه در سیاست غوطه‌ور شد و از گذشته‌اش فاصله گرفت.

این، اما همه سرنوشت نصیری نبود؛ کار به جایی رسید که آرام آرام از سال‌های انتهایی دهه ۸۰ نوع دیگری از کنشگری را برگزید و منتقد تند تصمیمات نظام شد. مسیری که به شکل و شمایل دیگر، توسط محسن مخملباف و بسیاری دیگر از چهره‌های سیاسی بریده هم پیموده شده بود. چهره‌هایی که فعالیت خود را در عرصه سیاسی با اصرار در تحقق آرمان‌های انقلابی آغاز می‌کنند. اما نهایتا با انکار همان آرمان‌ها به خط پایان کنشگری سیاسی می‌رسند. مصاحبه نصیری در بی‌بی‌سی فارسی، اما در عرصه داخلی بازخورد‌هایی هم پیدا کرد.

محمود صادقی، چهره اصلاح‌طلب به این نکته اشاره کرد که: «اساسا بین تاجزاده، به عنوان یک اصلاح‌طلب دموکراسی‌خواه مخالف با قدرت متمرکز فردی و شاهزاده به عنوان نماد بازگشت به سلطنت موروثی فردمحور هیچ وجه اشتراکی وجود ندارد. ترسم نرسی به کعبه‌ای اعرابی! کاین ره که تو می‌روی به ترکستان است...»

محمدعلی ابطحی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب از مهدی نصیری، مدیرمسوول اسبق روزنامه کیهان انتقاد کرد و نوشت: «آقای مهدی نصیری سوپر افراطی حزب‌اللهی دیروز حق دارد نظراتش تغییر کند و سوپر اپوزوسیون امروز شود. اما هم برای دیروزش و هم برای امروزش توهم مضر است. نه بولتن‌نویسی و اظهارنظر‌های تند حزب‌اللهی‌اش در گذشته توانست ریشه اصلاح‌طلبی را برکند و نه مواضع فعلی اپوزوسیونی‌اش مورد قبول اپوزوسیونی قرار می‌گیرد که ۴۰ سال است در تلاش برای براندازی هستند و نیازی به تازه‌وارد از راه دور آمده ندارند. گفته‌اند شکاف تاجزاده و شاهزاده باید برداشته شود. خودش می‌داند نه شاهزاده می‌تواند به تاجزاده نزدیک شود و نه تاجزاده علاقه‌مند به همکاری با شاهزاده است. مهندس موسوی، نرگس محمدی، فائزه هاشمی و تاجزاده هم، چون دلسوز این جامعه بوده‌اند در ایران باقی مانده‌اند و در زندان و حصر هستند. بد پوست خربزه‌ای زیر پای آقای نصیری انداخته‌اند تا تمامش کنند. هم از داخل حاکمیت و هم از خارج و از درون اپوزوسیون.»

با توجه به بازخورد‌های موضوع «اعتماد» گفت‌وگویی را با جواد امام، دبیر کل مجمع ایثارگران برنامه‌ریزی کرد تا درباره بخشی از دیدگاه‌های مطرح شده در این گفتگو بحث کند. امام با واکاوی گزاره‌های بنیادین اصلاحات به این نکته اشاره می‌کند که جمهوری مسیر طبیعی مشروطه ایرانی است و بازگشت دوباره به مشروطه در واقع نوعی عقبگرد محسوب می‌شود و فایده‌ای برای ایران نخواهد داشت. امام با واکاوی دیدگاه‌های چهره‌هایی، چون تاجزاده، موسوی و خاتمی رویکرد‌های افراطی چهره‌هایی مانند نصیری را برخلاف حرکت طبیعی اصلاحات ایرانی می‌داند.

صحبت‌های اخیر مهدی نصیری با بی‌بی‌سی بازخورد‌هایی در فضای عمومی کشور پیدا کرده است. نصیری در این گفتگو با بردن نام‌هایی، چون تاجزاده، میرحسین موسوی و اصلاح‌طلبان، دیدگاه‌هایی را مطرح کرده است. درباره این دیدگاه‌ها نظری دارید؟

از آنجا که مهدی نصیری اسامی افرادی مانند مهندس میرحسین موسوی و مصطفی تاجزاده و سایر چهره‌های اصلاح‌طلب را مطرح کرده، لازم است توضیحاتی درباره موضوع داده شود. این افراد مطرح شده، مواضع روشنی دارند و مشخص است سال‌های سال در راستای تحقق مفاهیمی، چون آزادی، عدالت، تنش‌زدایی، شایسته‌سالاری و... فعالیت می‌کنند. البته من نماینده این دوستان نیستم، اما تا جایی که می‌دانم، فردی مانند مصطفی تاجزاده هرگز در مسیری حرکت نکرده است که نصیری ادعا می‌کند. مسیر اصلاح‌طلبان و مرزبندی‌های آنان هم روشن است؛ مهدی نصیری نه از اصلاح‌طلبان نمایندگی دارد و نه می‌تواند از جانب افراد اصلاح‌طلب صحبت کند. پیشنهاداتی هم که در گفت‌وگوی اخیر خود طرح کرده، بیشتر در راستای انشقاق و تحت‌فشار قرار گرفتن جریانات داخلی بوده است نه دستیابی به انسجام. در واقع ایشان به دنبال دعوای جدیدی است. امروز بحث‌های مرتبط با براندازی روشن شده به قول سید محمد خاتمی، شرایط امروز کشور به گونه‌ای نیست که از طریق براندازی بتوان مطالبات مردم را محقق کرد. اتفاقا بسیاری از افرادی که نگران ایران و ایرانی هستند، هرگز نسخه براندازی را توصیه نمی‌کنند. شخصا نمی‌توانم شخصیت چهره‌ای مانند مهدی نصیری را تحلیل کنم و ببینم این اظهارات با چه مبنایی سازگار است. نصیری یک چهره اصولگرای تند و رادیکال است که در رزومه او فعالیت در روزنامه کیهان درج شده است. امروز حسین شریعتمداری وارث دیدگاه‌هایی است که قبلا توسط مهدی نصیری‌ها پایه‌گذاری شده بود. در عین حال مشخص نیست آیا اظهارات نصیری در راستای یک پروژه تعریف شده، مطرح شده یا پای موارد دیگری در میان است.

چرا این‌طور فکر می‌کنید. در ظاهر یک چهره سیاسی و رسانه‌ای اظهاراتی را درخصوص موضوعی خاص مطرح کرده است، چرا فکر می‌کنید این رویکرد‌های مطرح شده، ابهاماتی دارد؟

بسیاری از دوستان اصلاح‌طلب، فعالان سیاسی و دانشگاهی، نقد‌هایی مبنایی‌تر، علمی‌تر و در چارچوب منافع ملی کشور مطرح کردند و با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو شدند، اما مهدی نصیری هرگز دچار این مشکلات نشد. این موضوع کمی نیست. چرا در ساختاری که با کوچک‌ترین نقد‌ها برخورد شده، هیچ برخوردی با اظهارات تند نصیری نشده است؟ به نظر می‌رسد مهدی نصیری امروز قصد دارد، افراد و جریاناتی را علیه اصلاحات تحریک کند. قبل از مهدی نصیری، بسیاری از براندازان بیرون از کشور به بن‌بست برخورد کردند. اگر قرار به پویش مسیری در ایران باشد، مسیر اصلاحات است و اگر ساختاری قرار باشد این پروژه را پیش ببرد، این جریان اصلاحات است که می‌تواند این پروژه را راهبردی کند. نصیری ابتدا باید خود را تعریف کرده و تبار سیاسی خود را روشن کند. اگر مهدی نصیری بخواهد جریانی را مخاطب قرار دهد، باید جریان خودبرانداز داخلی و اصولگرایان رادیکال را مخاطب قرار دهد. او نماینده اصولگرایان تندرو و رادیکال کشور است. چه افرادی که برانداز هستند و چه افراد و جریاناتی که با رفتار، عمل و سیاست‌های‌شان کشور را به سمت خودبراندازی سوق می‌دهند، به افکار و رفتار نصیری نزدیک هستند. مرزبندی اصلاحات کاملا روشن است. ما نگران آینده ایران، مردم، جوانان و زنان این سرزمین هستیم. اینکه ناگهان اصلاح‌طلبان و پهلوی ناگهان در کنار هم قرار داده شوند و ایده‌ای با عنوان از تاجزاده تا شاهزاده طرح شود، مشخص نیست از قوطی کدام عطاری بیرون آمده است.

آیا شما هیچ‌وقت با مهدی نصیری صحبتی داشته‌اید. از نزدیک او را می‌شناسید؟

زمانی صحبت محدودی با مهدی نصیری داشتم و ایشان تصور می‌کرد ممکن است سلطنت‌طلبان پایگاه‌های جدی در کشور داشته باشند. من به او پاسخ دادم که قطعا آنچه که بیرونی‌ها ساخته و پرداخته کرده‌اند، برآمده از اشتباهات جمهوری اسلامی بوده است نه توان طرف مقابل. جمهوری اسلامی هر نقد و اعتراض داخلی را به ناحق به جریانات بیرونی و سلطنت‌طلب‌ها منتسب کرده و به این شیوه برای آن‌ها ارزش افزوده سیاسی ایجاد کرده است. معترضان داخلی و منتقدان داخلی اساسا نسبت چندانی با براندازان بیرونی ندارند. ضمن اینکه ظرفیت‌های بسیاری در خارج از کشور وجود دارند که قلب‌شان برای ایران می‌تپد و حاضرند برای اصلاح وضع موجود هزینه دهند. این تصور که مردم ایران علاقه زیادی به تاج و تخت دارند یک توهم است. مردم ایران هزینه‌های بسیاری برای تحقق جمهوری داده‌اند و این انقلاب هم خروجی عملکرد رژیم گذشته بوده است. نادیده گرفتن همه این مسیر و سپردن کشور به دست فرد و جریانی که هیچ عملکرد مثبتی طی ۵ دهه گذشته نداشته است، منطقی نیست. چهره‌هایی مانند خاتمی، تاجزاده و میرحسین موسوی شخصیت‌هایی هستند که برای این کشور و آرمان‌های مردم هزینه داده‌اند. آنچه منافع مردم را تامین می‌کند، جمهوری، دموکراسی، آزادی، حاکمیت قانون و تنش‌زدایی است. نمی‌توان دوباره منافع و آینده مردم را به خطر انداخت و این آینده را دراختیار فردی سپرد که برای ایران و ایرانی اهمیتی قائل نیست و به دنبال به دست آوردن تاج و تخت خود است.

چه نسبتی میان این اظهارات و تندروی‌های داخلی و خالص‌سازی مشاهده می‌شود؟

اگر امروز به وضعیت موجود و یکه‌سالاری موجود، خالص‌سازی، شکاف میان مردم و دولت و... نقد‌های جدی داریم به این معنا نیست که قرار است مسیر سلطنت‌طلبی را در پیش بگیریم. اصلاح‌طلبان بدون مردم جایگاهی ندارند. مقوله‌ای که حاکمیت فعلی به آن نیاز دارد، بازگشت به حاکمیت مردم و سنجش مقبولیت جریانات سیاسی در داخل کشور است. اگر اپوزیسیون ایرانی قرار باشد به سمت معامله با افراد و جریانات امتحان پس داده بروند، مقبولیتی در جامعه نخواهند داشت. در جمع‌بندی می‌توان گفت که معلوم نیست صحبت‌های مهدی نصیری آیا توسط خودش بیان شده یا پروژه‌ای پشت این فرد است. تا شفاف‌سازی نشود، نمی‌توان تحلیل جامعی صورت داد. گذشته نصیری‌ها روشن نیست. مهدی نصیری علی‌رغم اینکه خود را ذیل مکتب تفکیک تعریف می‌کند و این دیدگاه اساسا معتقد به مشارکت در حکومت و ورود به آن نبودند به فعالیت‌های سیاسی ورود کرده است. آقای نصیری باید توضیح دهد چگونه از دل مکتب تفکیک به سمت فعالیت‌های سیاسی و حاکمیتی کشیده شده و نهایتا سر از یک قلمروی برهوت و نامشخص در آورده است. ما هرگز به دنبال ترقی معکوس نبوده و نیستیم. باید همه ظرفیت‌های کشور و ظرفیت‌های خارج از کشور در یک راستا جمع شوند و برای توسعه و پیشرفت و آزادی ایران به کار برده شوند. مسیری که نصیری‌ها طی می‌کنند، مشکوک است و بیشتر در راستای انشقاق و دعوا‌های سیاسی می‌توان آن را دسته‌بندی کرد.

فارغ از اینکه مهدی نصیری کیست و چه گذشته‌ای دارد و درباره تاجزاده و شاهزاده چه گفته، درباره تجمیع ظرفیت‌های جمهوری‌خواهان و اصلاح‌طلبان از یک‌سو و مشروطه‌خواهان از سوی دیگر صحبت کرده است. از منظر بنیادین آیا تمزیج و ترکیب این دو گفتمان (جمهوری‌خواهی و مشروطه‌خواهی) با هم امکان‌پذیر است؟

گفتمانی که ما در جریان اصلاحات دنبال می‌کنیم، در ادامه مسیر مشروطه‌خواهی است. اقتضای شرایط امروز ایران و گزاره‌ای که پاسخ داده است، حاکمیت رای و نظر مردم است. هنوز نسخه مناسب‌تری ارائه نشده است. آنچه ما از آن دم می‌زنیم بحث جمهوری است. اگر قرار باشد اشتباهات گذشته دوباره تکرار شود و هزینه‌هایی که ملت ایران از زمان مشروطه تا به امروز پرداخته‌اند کنار گذاشته شود، نوعی بازگشت به عقب است. همین امروز افراد و جریاناتی در داخل کشور حضور دارند که دانش و تجربه لازم برای اداره کشور دارند، تصور اینکه همه این تجربه‌ها نادیده گرفته شده و استارت بازگشت به گذشته شود، اشتباه است. اقتضای امروز کشور نظام جمهوری است که مورد نظر اکثریت باشد. جمهوری هم به معنای رای و نظر اکثریت و حاکمیت قانون است. یکی از اشتباهات تحلیلی آن است که اشتباهات نظام جمهوری اسلامی با اشتباهات رژیم گذشته قیاس می‌شود درحالی که اگر اشتباهات رژیم گذشته نبود، اتفاقات سال ۵۷ رخ نمی‌داد و این همه هزینه متوجه کشور نمی‌شد. وقتی این همه هزینه برای حاکمیت مردم و قانون صورت گرفته باید تلاش کرد این ایده و آرمان محقق شود نه اینکه اشتباهات گذشته دوباره تکرار شود.

برخی معتقدند مهدی نصیری‌ها از اصرار مطلق به انکار مطلق رسیده‌اند. یعنی چهره‌های تندرویی که در ادامه نوع متفاوتی از تندروی را تجربه می‌کنند. نظر شما چیست؟

اساسا تندروی و رادیکالیسم با جریان راست عجین است. تکلیف اصلاح‌طلبی با تندروی مشخص است، اساس اصلاح‌طلبی با میانه‌روی و خردورزی همراه است. روزی و روزگاری، نصیری‌ها روبه‌روی مطالبات مردم ایستادند و تندروی کردند، امروز هم بدون اینکه نمایندگی از مردم داشته باشد درباره آن‌ها صحبت کرده و راهکار‌های مساله‌ساز ارائه می‌دهد. من شناخت دقیقی از مهدی نصیری ندارم، بنابراین اظهارنظری هم درباره ایشان ندارم، اما برایم قابل فهم نیست، مدیر مسوول سابق کیهان به جای نقد گذشته خود و جریانی که به آن تعلق داشت، به سمت تخریب و انشقاق و دادن نسبت‌های ناروا به جریانات مختلف است. معتقدم خوب بود، نصیری این پیشنهاد را در ایران مطرح می‌کرد و دیدگاه فعالان سیاسی و مردمی را دریافت می‌کرد. میرحسین موسوی هر حرفی که زده و هر دیدگاهی را مطرح کرده در راستای مطالبات مردم بوده است. همواره هم بر حاکمیت قانون و اکثریت تاکید داشته، نمی‌توان از جانب مردم صحبتی کرد که به جای انسجام، انشقاق می‌آفریند. ایشان در داخل باید به فکر انسجام نیرو‌های داخلی بودند نه در خارج. معتقدم که مخاطب ایشان هم برانداز‌ها و خودبرانداز‌ها هستند. ایشان باید از خاستگاه اصلی خود که خودبرانداز‌های داخلی و برانداز‌های خارجی است، صحبت کنند نه از جانب اصلاح‌طلبان. اصلاح‌طلبان با برانداز و خودبرانداز فاصله دارند و معتقدند باید به فکر حاکمیت اکثریت بود.

دیگر خبرها

  • صیانت از آرای مردم گنبدکاووس با ۷۰۰ ناظر آموزش‌ دیده
  • لیست حزب باهنر در انتخابات دور دوم مجلس؛ از حسین نجابت و جراره تا پورمحمدی، نظام الدین موسوی و ...
  • فعالیت ۷۰۰ ناظر آموزش‌دیده برای نظارت بر دور دوم انتخابات مجلس دوازدهم در گنبدکاووس
  • جنجال نظرات مهدی نصیری درباره شاهزاده پهلوی و اپوزیسیون!
  • انتخابات به نظام مشروعیت می‌بخشد
  • لابی‌های سنگین در راهروهای مجلس برای صندلی ریاست
  • آغاز ضبط مناظره تلویزیونی کاندیداهای حوزه انتخابیه خرم آباد و چگنی
  • تاثیر مثبت انتخاب فرد اصلح در دور دوم انتخابات بر آبادانی شهرستان
  • مسئولان به بازخورد انجام وظایف خود در انتخابات توجه کنند
  • اخبار سیاسی ۸ اردیبهشت؛ رقابت‌ها برای ریاست مجلس/تحلیل‌ها از خیزش دانشجویان آمریکایی